گرچه توفان شد و بی واهمه پركند مرا
و در این غربت دور از همه افكند مرا
آفرین بر نفسش! دست مریزاد به عشق!
كه چنین كرد به چشمان تو پابند مرا
بیخبر آمد و كرد از همه جا بیخبرم
از تو و نام تو و یاد تو آكند مرا
تن سرمازدهام باغ شد و فروردین
تا به لبخند تو پیوند زد اسفند مرا
جادهها در شب تاریك به راه افتادند
تا به روزی كه تو باشی برسانند مرا
تا به روزی كه... شب و جاده و آواز چهقدر؟
میكشد عشق به دنبال تو تا چند مرا؟
فاطمه سالاروند
نظرات شما عزیزان: